کیاناکیانا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

کیانا فرشته کوچولوی دوستداشتنی

آخ که چقدر دوریم....

1393/8/30 0:36
نویسنده : مامان کیانا
457 بازدید
اشتراک گذاری

وای بالاخره اینترنت اینجا وصل شد چند ماهه تو کنگانیم و اولش حود 10-12 روز خونه عمو زاهد و خاله منیره بودیم تا خونه پیدا کنیم و اونا با مهمون نوازی خوبشون مارو حسابی شرمنده کردن که همینجا ازشون تشکر میکنیم

روبروی خاله منیره و عمو زاهد خونه گرفتیم ولی خیلی نمیبینیمشون آخه اونا مغازه لباس فروشی دارن و مسلما کارشون زیاده واسه همین مزاحمشون نمیشیم چون شاید خسته باشن.

اینجا بجز خاله منیره وعمو زاهد یک دوست خوب دیگه هم داریم پریماه و مامان و باباش.شهر درکل شهر جالب و تمیزی نیست و میشه گفت امکانات خیلی خیلی پایینه.ولی واسه اینکه حوصله من و جوجملم سرنره  هرروز میریم پیاده روی و دنبال کلاس زبان و ورزش هم هستیم.البته این جوجمل بلا اصلا قصد رفتن به مهد و پیش دبستانی رو امسال نداره ومیگه دلم واست تنگ میشه !!! منو باباجونی هم تصمیم گرفتیم اذیتش نکنیم زودتر نفرستیمش مدرسه و بذاریم 7 سالش تکمیل بشه.بابا مصطفی از صبح ساعت 5 صبح میره سرکار و من وتو تنهاییم تا شب البته الان دو ساعت شبها زودتر میاد ساعت6 چون زمان استراحتش رو گرفتن .کلاس نقاشی و اسکیت بدلیل امکانات فوق پیشرفته این شهر وجود نداره و فعلا تا پیداکردن کلاس زبان بیکاریم.

چند روز پیش میگفتی دلت واسه عمه جونی ها تنگ شده واسه همین اسم دوتا از عروسک هاتو و ملیحه و محبوبه گذاشتی.1 ماه پیش خاله فاظمه اومد اینجا و 1هفته بود البته قرار بود 1ماهی رو اینجا باشه اما از شانس مزخرف من از 1شرکت واسه مصاحبه بهش زنگیدن و گفتن حتما تا وسط هفته خودش رو برسونه که مجبور شد بره و البته فعلا توی نم گذاشتنش و گفتن خبر میدیم.بمیرم واست که تقریبا هرروز یاد خاله میکنی و میگی وای چقد خوب بود خاله اینجا بود آخه هرروز دریا و پارک و بیرون میرفتیم.دیروز گفتی که دیگه اینقدر دلت واسه طهورا و مامانی و اباالفظل تنگ شده که بقول خودت سوراخش کوچولوی کوچولوشده.دل من و باباهم پرپر شد.

تو این مدت از بیکاری سوره و کلی خوندن کلمه جدید و شمارش اعداد تا100 و...خلاصه کلی معلوماتت اضافه شده و از همیشه شیرین زبونتر و بانمک تر شدی ماشاا... هر حرفی که من و بابا بزنیم 1 جواب دندون شکن داری که فک مارو میندازی از کلمه های قلنبه و سلنبه که دیگه نگو :(غذا رو چقدر لذیذ درست کردی) و ا(ینکارت perfect بود ) و (اوه yes)و...فعلا به دلیل چند هفته بقول خودت پرفکت بودنت واست جایزه تبلت خریدیم و روزی چند ساعتی رو بااون سرگرم میشی ودیگه غر نمیزنی آخه تو هم اجتماعی وهم پر انرژی هستی و حداقل اینطوری 1خورده سرگرمی. هرروز واسه سلامتی من و بابا دعا میکنی اینقدر که مهربونی و دعای بعدیت هم اینه که خدا توی شکم من 4یا5تا نینی بذاره که همشون پسر باشن یا فقط 1دونه دختر باشه و بقیه پسر آخه عاشق داداشی.

من و بابا هم الان و همیشه واسه شادیت .خوشبختیت.سلامتیت .موفقیتت و رسیدن به تمام آرزوهات دعا میکنیم...

آرزوی الانت که فعلا رفتن از این شهره و بعش هم زودتر بزرگ شدنت و دکتر شدنت اینقدر علاقه به زایمان و حامله گی داری که بیشتر نقاشی هات موضوعش همینه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فائزه
5 آذر 93 23:32
سلااااام جیگر خاله الهی قربونت بشم کیانای جوجه، قول میدم هروقت خدا بهمون نی نی داد، اول از همه تورو در جریان بگذارم. دلمون خیلی براتون تنگیده، یک کلیپ داریم که توش یک دختر چلچلی یه شعر بامزه می خونه که دقیقا مدل حرف زدنش و کاراش شبیه کیاناس، به هر کس نشون میدیم یاد کیانا می افته؛ خلاصه که هروقت می بینیمش یاد کیانا می افتیم ما از الان منتظریم زود اسفند بشه بیاین کاشمر، دل همه برای شما و مخصوصا جوجه کیانا تنگ شده بوس بوس سلام عزیزم مرسی فدات بشم ماهم دلمون واسه همتون خیلی تنگه مرسی که میای دیدن کیانازجونیایشاا...دفه بعدی که میبینیمت اینطوری باشیناینطوری کیانا هم راحت میشه