happy new year.......baaaaa
سال خوب و خوشی رو واسه همه دوستای گل و اقوام و فامیلای خوبم آرزو میکنم....
ما خدا روشکر سال خوبی رو آغاز کردیم بقول شاعر: سالی که نکوست از بهارش پیداست ....
امسال باز زندگی ما با تغییرات بزرگی همراه شد 10 روز قبل از عید رفتیم جای همگی خالی مسافرت یه مسافرته سه نفره البته هدفدار از کاشمر به سمت بندر کنگان جاتون خالی طبس و یزد و شیراز و سپس خونه برای جمع کردن وسایل خونه برای اثاث کشی به کاشمر اونم فقط به خاطر کیانازمون که دیگه به هیچ وجه دلش نمیخواست برگرده و از مامانی و اباالفضل دور باشه البته بچه مریض شده بود و در واقع شبها دچار کابوس شده بود و میگف عسلویه نههههههه غذا هم نمیخورد رنگ و روش هم تغییر کرده بود خدا مرگم بده واسش وقتی دکتر گفت بخاطر دوریه من و بابا هم سریع تصمیم به برگشت گرفتیم تا جوجمون بیشتر از این اذیت نشه خدا رو شکر الان 1 ماهه کاشمریم و دیگه هیچ مشکلی نداره بچه م شبها هم آرومه آروم میخوابه تا صبح همین که کنار مامانی هستیم از همه چی واسش بیشتر ارزش داره واسه من و بابا مصطفی هم همینطوره....امیدوارم واسه همه هم اتفاقای خیییییلی خوبی رخ بده هرچی که دوست دارن خدا واسشون درست کنه.
کیانا جونیه من.الان پول هارو میشناسی و پول هفتگی داری تا پس انداز رو یاد بگیری پولهاتو جمع میکنی و وسایلی که دوس داری و واسه خودت میخری هر چند که وسایل تو واقعا زیادن وچیزی لازم نداری و تو اثاث کشی فقط اسباب بازی و کتابهای تو دوتا ساک بزرگ (از ساک های مکه)و 1 جعبه بود.با این حال پول های عیدی تو به سرعت رفتی و عروسک بیمار خریدی(نا گفته نماند که واقعا جالبه مخصوصا واسه تو که عاشق دکتری و آمپول زدن هستی).عاشق نون خریدن شدی و همیشه هم بقیه پولتو یادت میره که بگیری و پسرخاله ای شدی واسه خودت دوس داری من یا بابا تا دم در مغازه ببریمت ولی داخل نیایم تا خودت بری و خرید رو انجام بدی و پولشو حساب کنی .بزرگ شدی واسه خودت قربونت بشم.همیشه یادت باشه من و بابا عاشقتیم و هرکاری واسه شادی و خوشبختیه تو میکنیم.واست بهترین ها رو آرزو داریم