جیگر مامان و بابا
کیانا جون ما کلی شاده آخه عمه ملیحه و عمو مهدی اومدن نزدیک ما خونه گرفتن و ما رو از تنهایی در آوردن تقریبا هر روز یا روز درمیون میبینیمشون یا با عمه و کیانا میریم بیرون قربون اون دل کوچولو و نازکت بشم که الان تازه گی ها زود دلت میشکنه و گریه ات میگیره و ما هر وقت چیزی میخوایم بهت بگیم با کلی معذرت خواهی و هزارتا ترس میگیم هزار ماشاا... کلی هم از زیر کار در میری و واسه جمع کردن عروسکات هی منو حواله میدی واسه بعدا و فردا...
عاشق برنامه عمو پورنگی و حتی حاظری از بیرون رفتن هم بگذری و میگی هر وقت برنامه تموم شد بریم بیرون در ضمن بیشتر شعراشو هم حفظ کردی و واسه عروسکهات میخونی ...
راستی عمه واسه کیانا جونم دوتا جوجه خریده که خیلی دوسشون داری فقط یخورده ازشون میترسی اگه بیان و بقولخودت دندونت بگیرن و بخورنت البته توی دستت تازگی ها کمی غذا بهشون میدی و زود میری دستاتو میشوری که مریض نشی قربون خودتو جوجه هات بشیم من و بابا...
الان دیگه از بابا حتی لحظه ای جدا نمیشی و مثل همون جوجه ها دایم دنبالشی که باهات بازی کنه و صدای خنده های نازت دل هردوتامون و شاد کنه....
قربونت بشم خیلی هم بامزه اصلا تحمل نداری وقتی میگی دشتمه(گرسنمه ام) غذا میخوام دیگه مهلت نمیدی که حتی واست بیارم پشت سر هم میگی و میگی..کلا هم عاشق آبگوشت و سوپ و تخم مرغ آبپزی...همه مرغا و همه ببیی های دنیا بمیرن واست
اینم کیانا جونم در حال تمیزکاریه خونه جدیده عمه جونش:
این هم یک عکس هنری از یک فیگور هنری تر با ابزار کار:
یخورده هم حال و هواتون و عوض میکنم با دیدن زیباترین دختر سال: